سلام به همه دوستانی که به وبلاگم سر میزنند
از عزیزانی که رمان ملینا را میخوانند
میخوام کامنت و نظر در مورد رمان بزارند ،
تا ببینم رمانم خواننده داره یا این سبک نوشتن طرفدار داره یا نه
که اگه نداره ادامش ندم
با تشکر
از خواب بیدار شده بودم
چه بوی خوبی می اومد رفتم آشپزخونه دیدم مامانم داشت فسنجون میپخت
از پشت مامانمو بغل کردم و گونشو بوسیدم
وقتی صبحونمونو خوردیم.ظرفارو گذاشتیم تو ظرف شویی.چون دیر میشد نشستیم گفتیم بعدا میشوریم
رفتیم فوری لباسامونو پوشیدیم و سوار ماشین پریسا شدیم
رسیدیم دانشگاه . ادامه مطلب...
با هم رفتیم خرید کردیم
.من چند دست مانتو و شلوار و تاپ خریدم پری هم کیف و کفش و مانتو خریدخریدارو بردیم تو ماشینش گذاشتیم. پری گفت من گشنمه بریم رستوران شام بخوریم بعد بریم خونه ها نظرت چیه؟؟ منم موافقت کردم. ادامه مطلب...
نه زمستانی باش که بلرزی،
نه تابستانی باش که بسوزانی،
بهاری باش که برویانی،
بهار 95 مبارک.